در این مقاله ابتدا درباره تفاوت های یک کارآفرین و یک کارمند و سبک زندگی کارآفرینی و کارمندی توضیح میدم و بعد شما رو بر سر دوراهی کارآفرینی و کارمندی قرار میدم و انتخاب رو بر عهده شما می ذارم تا یکی رو انتخاب کنین!
گفتم دوراهی، یاد کتاب و انیمیشن آلیس در سرزمین عجایب افتادم.
آلیس به یک دوراهی رسید و یک گربه را روی درخت دید.
به گربه گفت: «از کدام مسیر باید بروم؟»
گربه پرسید: «به کجا میخواهی بروی؟»
آلیس پاسخ داد: «نمیدانم.»
گربه گفت: «پس مهم نیست که از کدام راه بروی!»
(کتاب آلیس در سرزمین عجایب – لوئیس کارول)
با توجه به گفتههای گربه سرزمین عجایب: تا زمانی که ندونین میخواین چه آیندهای داشته باشین و به کجا برسین، هر حرکتی بی معنیه و تفاوتی نداره که از کدام مسیر عبور کنین. این مورد وقتی اهمیت پیدا میکنه که براتون مهم و مشخص باشه که میخواین به کجا برسین. (میخواین کارآفرین بشین یا کارمند)
قسمتی از انیمیشن زیبای Alice in Wonderland 1951 رو برای شما آماده کردم و در زیر قرار دادم که این دیالوگهای آموزنده و جالب در اون گفته میشه.
آیا به نظر شما در زندگی واقعی و فضای کسب و کار، آلیسهای زیادی وجود نداره؟
به نظر من که خیلی زیاد وجود داره، اکثر مردم مثل آلیس هستن که نمیدونن میخوان به کجا و از چه مسیری برن و به همین خاطر همیشه سر از ناکجا آباد در میارن!
خیلی از کسب و کارها هم به همین شکل هستن، اونها هیچ برنامهریزی درست و حسابی و بلندمدتی ندارن و نمیدونن که قراره به کجا برسن. من افراد زیادی رو دیدم که کسب و کار اینترنتی ای راه اندازی میکنن بدون اینکه ذرهای درباره اون فکر کنن که قرار هست چطور ازش درآمد کسب کنن، قرار هست وارد چه بازاری بشن، قراره با چه افراد و کسب و کارهایی رقابت کنن و … و وقتی که شکست میخورن هر چیزی رو مقصر میدونن به جز انتخابهای خودشون!
پیشنهاد شمسی دات کو: محصول آموزش کسب و کار اینترنتی از صفر تا صد
ای کاش در زندگی همه ما، یک گربه مانند گربه سرزمین عجایب و داستان آلیس وجود داشت که همیشه راه درست و غلط رو به ما نشون بده و همیشه در کنار ما به عنوان راهنما وجود داشته باشه، هرچند که مشاور و مربیها همین نقش رو دارن و همین کار رو انجام میدن.
به هر حال تا زمانی که هدف واضحی نداشته باشین و ندونین قرار هست به کجا برسین، بعید میدونم هیچ دست آورد ارزشمندی داشته باشین و بتونین موفقیتی کسب کنین.
فکر نکنین برای من اینطوری نبوده، برای من هم در بسیاری از مقاطع زندگی دقیقا همین موضوع مطرح شد و نمیدونستم که دقیقا باید چه راهی رو انتخاب کنم، چه بسا که خیلی اوقات راه کاملا غلط رو انتخاب کردم! (به هر حال از این انتخابها پشیمان نیستم و راضی هستم) زندگی همه انسانها سرشار از این دوراهی ها و چند راهی هاست و انتخابهای کوچکی که در هر لحظه از زندگی انجام میدیم، آینده ما رو رقم میزنن.
زندگی یک کارمند چطوریه؟
به طور معمول یک کارمند حقوق ثابتی در پایان هر ماه دریافت میکنه.
اگر ماموریتی انجام بده یا گاهی اوقات اضافه کاری انجام بده، مقداری هم به میزان حقوق اون افزوده میشه ولی با اینها هم از یک حدی فراتر نمیره.
هر سال مقداری حقوق اون افزایش پیدا میکنه، البته تورم و قیمت محصولات مصرفی اون هم افزایش پیدا میکنه. (یعنی در اصل حقوقش ثابت میمونه و قدرت خریدش افزایش پیدا نمیکنه، مگر اینکه ترفیع بگیره و …)
روزانه ۸ ساعت کار میکنه و ۸ ساعت میخوابه و ۸ ساعت هم میتونه به تفریح و وقت گذرانی با خانواده خودش بپردازه.
در ادارات دولتی ساعات کار از ساعت ۷ صبح تا ۲ بعد از ظهر و در شرکتهای خصوصی از ساعت ۸ صبح الی ۵ بعد از ظهر هست.
بیمه هست و دفترچه بیمهای داره و وقتی که مریض شد، میتونه به دکتر بره و مقدار زیادی از هزینههای درمانی خودش رو با توجه به دفترچه بیمه تخفیف بگیره.
مبلغی و تعدادی کالا به عنوان عیدی دریافت میکنه.
بعد از ۳۰ سال وقتی که بازنشست شد مقداری به اون پول پرداخت میکنن و یک دریافتیِ ماهیانه هم به عنوان حقوق بازنشستگی داره (البته این پول پرداختی به عنوان هدیه بازنشستگی و حقوق ماهیانه پول اضافهای نیست و در واقع همون پولهایی هست که برای بیمه، هر ماه در تمام مدت ۳۰ سال از حقوق اصلی اون کَسر کردن!) به هر حال شرکتهای بیمه پولهاش رو جمع میکنن و در نهایت پس از بازنشستگی کم کم به اون پس میدن!
یکسری وامهایی هم وجود داره برای کارمندان مانند وام خرید خودرو، وام خرید منزل و …
در بسیاری از شرکتها، کارمندها روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته تعطیل هستن و در تعطیلات رسمی و مناسبتها هم تعطیل هستن. (البته کارمندان نیروهای مسلح مانند نیروی انتظامی هم هستن که برعکس، روزهای تعطیل هم بیشتر مشغول به کار هستن و آماده باش هستن و اکثر تعطیلات رو تعطیل نیستن و باید در محل کار، برای انجام وظیفه حاضر باشن)
اگر نیاز به مرخصی داشته باشن باید کمی منت آقای رئیس یا خانم رئیس رو بکشن.
معمولا هفتهای ۴۰ ساعت کار میکنن (البته به طور غیرمفید)
زندگی کارمندان با ریسک همراه نیست و کارمندان علاقهای به ریسک کردن و خطر کردن ندارن.
امنیت، از ارزشهای اساسی زندگی یک کارمند محسوب میشه.
یک ماشین ایرانی، یک خانه متوسط و به حد نیاز و یکسری امکانات رایج و مرسوم (به صورت نقد یا به صورت قسط و بدهی) در زندگی کارمندان وجود داره.
آزادی برای کارمندان زیاد اهمیتی نداره و یک ارزش اساسی محسوب نمیشه.
امکان اجرای ایدههای خلاقانه برای کارمندان وجود نداره و اگر اونها پیشنهادی به مدیر بدن، معمولا با عم پذیرش و خلاقیت مدیر روبرو میشن و مدیر علاقه به ثبات داره و معمولا پیشنهادات کارمند رو مد نظر قرار نمیده هرچند که خیلی از کارمندان هم تمایلی به ارائه ایدههای خلاقانه ندارن و بیشتر تمایل دارن که در انجام وظایف و کارهای محول شده، خوب عمل کنن.
کارمندان علاقه دارن که یکسری وظایف ثابت و تکراری رو به صورت روزانه انجام بدن.
زندگی یک کارمند به نظر زندگی آرام و کم خطری میرسه.
زندگی یک کارآفرین چطوریه؟
کارآفرین هیچ چیزی به نام حقوق نداره، چه از نوع ثابت یا از نوع غیرثابت! کارآفرین از کسی حقوق نمیگیره بلکه کارآفرین به جای حقوق چیزی داره به نام درآمد که اون هم همیشه ثابت و یکسان نیست، ممکنه خیلی زیاد باشه و هیچ سقفی نداشته باشه و ممکنه معمولی باشه، ممکنه یه زمانهایی خیلی عالی باشه و یک زمانهایی حتی به صفر و زیر صفر و بدهی هم برسه!
یک کارآفرین هر لحظه ممکنه ورشکست بشه، هرچقدر هم اگر بزرگ و موفق و کاردرست و مشهور باشه.
کارآفرین چیزی به نام عیدی و پاداش نداره.
کارآفرین، حقوق ثابت و دفترچه بیمهای نداره و حقوق بازنشستگی و وام هم نداره هرچند که میتونه خودش، خودش رو بیمه کنه و مانند یک کارمند از بیمه و مزایای اون برخوردار بشه، ولی برخی کارآفرینان اونقدر درآمد بالایی دارن که اصلا نیاز به بیمه ندارن و به راحتی از پس مخارج ضروری و اضافی خودشون بر میان، برخی کارآفرینان توانایی دریافت وامهای میلیاردی هم دارن.
معمولا از کَسی دستور نمیگیرن و رئیسی ندارن ولی ساعات کاری اونها بیشتر هست و برخی از کارآفرینان روزانه شاید تا ۲۰ ساعت هم کار کنن! هفتهای بیش از ۸۴ ساعت کار برای بسیاری از کارآفرینان عادی به نظر میرسه و مشکلی به حساب نمیاد.
میزان درآمد اونها بستگی به ساعت کاریشون نداره و میتونن به راحتی درآمد خودشون رو افزایش بدن، بدون اینکه ساعت کاری اونها افزایش پیدا کنه.
کارآفرینان تمایل زیادی دارن که روزهای جمعه و دیگر روزهای تعطیل رو هم به کار بپردازن و بسیاری از اونها این کار رو انجام میدن.
امکان پیاده سازی ایدههای جدید برای اونها وجود داره چون خودشون ایده پرداز، مجری و رئیس کسب و کار هستن. همین مورد باعث میشه که امکان پیشرفت در کار برای اونها بسیار بیشتر از کارمندان وجود داشته باشه.
رؤسای اصلی اونها، مشتریانشون هستن و اونها هستن که با خرید کردن از اونها و با استقبال از کسب و کارشون، کسب و کارشون رو رونق میبخشن و زنده نگه میدارن. البته مشتریان هم در قبال این پرداختها، چیزهایی رو بدست میارن که بهش نیاز دارن و با اونها زندگی بهتر و آسانتری خواهند داشت، یا اینکه بدون اونها نمیتونن به زندگی خودشون ادامه بدن.
کارآفرینان بر روی علایق خودشون کار میکنن و با کار تفریح میکنن و کاری پرهیجان دارن.
میزان استرس تا حد زیادی در کارآفرینان بیشتره! به دلیل اینکه کارآفرینان بر روی جوانب مختلف و متفاوت کار متمرکز هستن و مسئولیتهای زیادی رو بر عهده دارن، کارآفرینان هر روز به فکر کشف فرصتهای جدید و تزریق ایدههای جدید و نوآوری و محافظت و توسعه کسب و کارشون هستن و به دلیل مسئولیتهای زیادی که دارن از استرس و فشار کاری بیشتری برخوردار هستن.
کارآفرینان توانایی این رو دارن که تنوع زیادی در مرخصی خودشون ایجاد کنن و هر وقت که دوست داشته باشن، به هر میزانی که دوست دارن میتونن به خودشون مرخصی بدن.
کارآفرینان به شدت ریسک پذیر هستن، گاهی اوقات تمام یا قسمت بزرگی از سرمایه خودشون رو با ریسک مواجه میکنن، گاهی اوقات کسب و کار خودشون رو نابود میکنن و کسب و کارهای جدیدی به وجود میارن، اونها علاقهای به ثبات ندارن و دائم در حال تغییر و تحول و نوآوری هستن و به دلیل همین روحیات دیوانه گونه اونهاست که امکان شکست و ورشکستگی در اونها زیاده و البته امکان کسب موفقیتهای بزرگ، زبانزد و چشمگیر هم در اونها بسیار بالاست.
کارآفرینان معمولا تیم سازها و سیستم سازهای خوبی هستن و سیستمی ایجاد میکنن و کسب و کاری ایجاد میکنن که تولید درآمد و ایجاد ارزش کنه و کارمندانی رو وارد سیستم خودشون میکنن تا برای اونها کار کنن، معمولا به خاطر ایجاد کسب و کار باعث میشن که افراد زیادی دچار شغل بشن و بتونن درآمدی داشته باشن علاوه بر خدماتی که به مردم ارائه میکنن، البته در میان کارمندان هم افرادی وجود دارن که کارهایی مشابه کارآفرینان انجام میدن و مهرههای کلیدی شرکت هستن و نوآوری انجام میدن و سهم زیادی در پیشرفت شرکت دارن اما کارآفرینان افرادی هستن که بسیار بیشتر این تعاریف با زندگی و رفتار و دست آورهای اونها سازگار هست.
به هر حال این دو کاملا به هم وابسته هستن و سیستمها و کسب و کارهای ایجاد شده توسط کارآفرینان، بدون وجود کارمندان، نابود خواهند شد و قادر به ادامه کار نخواهد بود.
خویش فرماها یعنی افرادی که برای خودشون هم کار میکنن، شباهت زیادی به کارآفرینان دارن چون اونها هم کسب و کاری برای خودشون راه اندازی میکنن ولی به نظر میرسه که افراد کمتری رو درگیر کسب و کار خودشون میکنن و بیشتر خودشون و مشتریانشون هستن که بیشترین داد و ستد و ارتباط رو با هم دارن.
کارآفرینان افرادی هستن که به شدت در همه چیز و همه جا ایراد میبینن و همیشه فکر میکنن که همه چیز باید به نوع دیگری باشه، سریعتر باشه، بهتر باشه، با کیفیتتر باشه، متفاوت باشه!
امنیت برای یک کارآفرین هیچ معنایی نداره و از اساس، داشتن امنیت برای یک کارآفرین یک ارزش محسوب نمیشه و بیشتر زندگی یک کارآفرین با خطرپذیری و ریسکپذیری و هیجان همراه هست و امنیت در آخر لیست ارزشهای یک کارآفرین قرار داره.
در میان کارآفرینان افرادی وجود دارن که یک زندگی همه چیز تمام از لحاظ مالی دارا هستن و کمبودی از این نظر در زندگی اونها وجود نداره. پرواز فرست کلاس، جت شخصی، ویلا و خانههای و ماشینهای گران قیمت هم میتونه در زندگی اونها وجود داشه باشه. (البته منظور با همه نیست و اصلا بعضیها این سبک زندگی رو قبول ندارن، منظورم فقط از لحاظ توانایی مالی برای پرداخت چنین هزینههایی هست نه چنین سبک زندگیای.)
کارآفرینان عاشق ایجاد تنوع در کارها هستن و علاقهای به انجام کارهای تکراری ندارن و اگر در کار اونها تنوعی وجود نداشته باشه به سرعت خسته و افسرده میشن.
آزادی برای کارآفرینان یکی از ارزشهای بسیار مهم و اساسی محسوب میشه و از جایگاه ویژهای برخوردار هست.
کارآفرینان، علاقهای به قوانین کهنه و بی ارزش ندارن و دوست دارن قوانین خودشون رو برای کسب و کار داشته باشن، البته این به این معنی نیست که کارآفرینان قانون شکن و قانون گریز هستن و در چهارچوب قانون کار نمیکنن، منظور روشهای سنتی و ناکارآمد و قوانینی که دیگر کاربردی ندارن و متناسب با خلاقیت و نوآوری نیستن، هست.
کارآفرینان شاید هیچ علاقهای به دستور دادن نداشته باشن ولی ۱۰۰٪ علاقهای به دستور پذیری ندارن و بیشتر دوست دارن که خودشون قوانین کسب و کار و قوانین بازی رو تعیین کنن.
کدام یک بهتره؟ کارمندی یا کارآفرینی؟
کارمندانی هستن که در کنار کارمندی برای خودشون کار میکنن و یا اینکه کم کم از کارمندی به کارآفرینی کوچ میکنن، برعکسش کارآفرینانی هم وجود دارن که از کارآفرینی دست میکشن و کارمند میشن!
از بسیاری از جهات تفکر کارآفرینان با کارمندان کاملا با هم در تضاد هست و افرادی که در کنار کارمندی، کارآفرینی کردن افرادی بودن که علاقه بسیار زیادی به کارآفرینی داشتن یا بعدا علاقهمند شدن و به همین خاطر کم کم از کارمندی دست کشیدن.
خبر خوب اینه که هم کارآفرینی و هم کارمندی، یاد گرفتنی هستن و ذاتی نیستن و هر کَسی از هر جایی که بخواد میتونه تغییر مسیر بده و نوع دیگری زندگی کنه و کار کنه.
هر چیزی که بالاتر در قسمت کارمندی نوشت شد، مربوط به همه کارمندان نمیشه و ممکنه بعضی از ویژگیها در مورد کارمندان صادق نباشه و همه کارمندان به اون شکل زندگی نکنن یا ممکنه همه گفتهها درباره کارآفرینان درباره اونها صدق نکنه ولی یکسری از ویژگیها هستن که کاملا بارز هستن و در تمام دنیا به همین شکل هست و اثبات شدست.
مثلا اینکه کارمندان به فکر امنیت هستن و امنیت برای اونها یک ارزش مهم محسوب میشه و زیاد اهل ریسک و خطر پذیری نیستن و برعکس برای کارآفرینان امنیت مهم نیست و بیشتر خطرپذیر و ریسک پذیر هستن و به دنبال هیجان هستن و آزادی برای اونها یک ارزش اساسی محسوب میشه نه امنیت.
در تصویر زیر مقایسه جالبی بین کارآفرینی و کارمندی انجام شده
توضیحات درباره تصویر بالا:
کارمندی یک مسیر تقریبا مشخص و کم خطر هست، مسیری که افراد زیای از اون عبور میکنن یا تمایل به عبور از اون دارن، ولی کارآفرینی یک مسیر فرعیه و سفر به سرزمین ناشناخته هاست! جایی هست که کمتر کسی اونجا وارد میشه، جایی هست که زیاد مسیر همواری نداره، چراغ روشنایی زیادی نداره، جاده صافی نداره، سربالایی و پیچهای زیای داره، پلیس راهنمایی اونجا نیست، علایم راهنمایی کمتری در اون هست، یه قسمت هاییش خاکیه ولی انتهاش خیلی زیباست. مانند یک جاده کوهستانی یا مسیر کوهنوردی سخت که به یک انتها و جای دیدنی ختم میشه، البته هیچ تضمینی هم وجود نداره که حتما انتهای مسیر، باب میل باشه! /اتمام
شما باید با توجه به علاق و روحیات و ویژگیهای خودتون یکی از اینها رو انتخاب کنین، آیا آزادی برای شما یک ارزش محسوب میشه؟ اگر اینطوریه پس باید کارآفرینی رو انتخاب کنین، آیا امنیت برای شما یک ارزش محسوب میشه؟ پس باید کارمندی رو انتخاب کنین و الی آخر
کارمندی یا کارآفرینی هر کدام مزایا و معایبی دارن و شما با توجه به روحیات و ارزشهای خودتون باید یکی از اینها رو انتخاب کنین و وارد یکی از این مسیرها بشین. البته انتخاب به معنای این نیست که هیچ بازگشتی وجود نداشته باشه، هر لحظه در زندگی میشه تغییر کرد و مسیر زندگی رو تغییر داد، افرادی بودن که سالها کارآفرین بودن و به دنبال کارآفرینی رفتن ولی در نهایت کارمندی رو انتخاب کردن، افرادی هم وجود داشتن که کارمند بودن ولی بعد کارآفرین شدن و در مقاطع مختلف زندگی ممکنه انتخابهای افراد متفاوت باشه ولی به هر حال وظیفه هر انسانی در قبال آینده خودش اینه که بلاخره یکی از این مسیرها رو انتخاب کنه و این رو بدونه که کارمندی یا کارآفرینی فقط به شغل مرتبط نمیشه و هر کدام از این انتخابها، تمام زندگی انسان رو در تمام ابعداد در بر میگیره و روی تمام جنبههای دیگر زندگی هم تاثیر میذاره.
مشکل بسیار بزرگی که در جامعه وجود داره اینه که وقتی از کارآفرینی تعریف میشه همه فکر میکنن که همه چیز گل و بلبله و کارآفرینان فقط دارن لذت میبرن، درآمد بالا، آزادی و … و فقط ویژگیهای خوب اونها گفته میشه و درباره کارمندی هم فقط ویژگیهای بد اون گفته میشه!
کارمندی بدتر از کارآفرینی نیست، کارآفرینی هم بهتر از کارمندی نیست، هر کدام مزایایی دارن، هر کدام معایبی دارن، هر کدام بدرد افراد خاص با روحیات خاصی میخورن، هر دو مورد نیاز هستن، هرچند که هیچکدام از اونها ذاتی نیستن و هیچ کسی ذاتا یک کارمند یا کارآفرین بدنیا نیومده و اینها یاد گرفتنی هستن.
گاهی اوقات اونقدر تعاریف بدی از کارمندی در جامعه رایج شده که حتی بعضیها از اینکه به اونها برچسب کارمند زده بشه نگران هستن و این رو یک عیب میدونن! و اونقدر درباره کارآفرینی اغراق شده و خیلیها اون رو خیلی راحت و عالی میدونن که اصلا به حقایق موجود توجه نمیکنن و نمیدونن که کارآفرینی شغل پراسترس و پرفشاری هست و عموما از لحاظ ساعات کاری، کارآفرینان بیشتر از کارمندان مشغول به کار در شبانه روز هستن.
همونطوری که گفتم هر کدام مزایا و معایبی دارن، هرچند که کارآفرینان حرکتهای بزرگی انجام میدن که گاهی اوقات زندگی میلیونها و شاید میلیاردها نفر در جهان رو تحت تاثیر قرار میده اما این دلیل نمیشه که کارمندان کارهای مفیدی انجام ندن، کارمندانی داریم که شاید از بعضی از کارآفرینان هم برای جامعه و مردم موثرتر و بهتر باشن و خدماتی که ارائه کردن دست کمی از برخی از کارآفرینان برای جامعه نداشته.
هدف از این مقاله فقط مقایسه کارمندی و کارآفرینی نیست، هدف این هست که هر دو نوع شغل و هر دو نوع سبک زندگی به شما نشون داده بشه تا یکی از اونها رو انتخاب کنین.
کوششم این بوده که با نگاهی کاملا بی طرفانه و از روی حقیقت درباره کارآفرینی و کارمندی توضیح بدم، در بسیاری از منابع با گفتههایی غیرواقعی و غیرمنصفانه و بعضا کاملا شعاری و غیرعلمی درباره کارمندی و کارآفرینی روبرو شدم (متاسفانه حتی از اساتید مشهور) و بر خودم لازم دیدم که مطلبی کاملا منطقی و واقعی در این زمینه بنویسم.
من از نوجوانی هیچ علاقهای به کارمندی نداشتم و کارآفرینی رو راه بهتری برای دستیابی به رویاهای خودم و خدمت به دیگران میدیدم، من دوست داشتم از این طریق خدمت و کسب درآمد کنم و به رویاهام دست پیدا کنم و این بیشتر با روحیات من سازگار بود. هرچند که در زندگی خودم بارها کار کردن برای دیگران، کارگری کردن و کارمند بودن رو هم تجربه کردم.
امیدوارم این مقاله مورد قبول شما عزیزان واقع شده باشه و به شما در انتخاب هدف و مسیر صحیح کمک کنه.
خوشحال میشم که دیدگاههای شما رو درباره این مقاله دریافت کنم، نظر شما درباره کارمندی یا کارآفرینی چیه؟ شما کدام رو میپسندین؟ شما کارمندی و کارآفرینی رو چطور تعریف میکنین؟ آیا شما کارمند هستین یا کارآفرین؟ چه تجربیاتی از کارمندی یا کارآفرینی دارین؟
این مقاله رو چطور ارزیابی میکنین؟ آیا موافق چنین مقالاتی هستین که در اون قسمتهایی از فیلم، سریال و انیمیشنها رو قرار بدم و از اینها برای آموزشهای خودم و انتقال مفاهیم مد نظرم کمک بگیرم؟ آیا این سبک جدید مورد قبول شما قرار گرفته؟
تاکنون تمام آموزشهای این سایت بر اساس کارآفرینی و خویشفرمایی ارائه شده و افرادی که به دنبال کارمندی هستن، محتوای این سایت به غیر از این مقاله، زیاد مناسب اونها نیست و فقط افرادی که به دنبال آزادی و ایجاد کسب و کار شخصی و کارآفرینی هستن میتونن از محتوا و محصولات این سایت حداکثر استفاده رو ببرن.
نویسنده: احمد شمسی
منبع: شمسی دات کو
پینوشت: تصویر اصلی مطلب رو از سایت www.entrepreneur.com برداشتم.
خیلی طولانیه. سعی کنید کوتاه تر بنوسید که آدم حوصله داشته باشه بخونه
سلام آقا عارف عزیز
به روی چشم، سعی میکنم مقالات رو کمی کوتاهتر بنویسم ولی این، سبک نوشتاری بنده هست و فقط مربوط به این مقاله نیست و در همه مقالات سایت به همین صورت هست.
وقتی که شروع به نوشتن درباره موضوعی میکنم کمی سخت به انتها میرسم و دوست دارم بیشتر و بیشتر بنویسم، شاید این یکی از ضعفهای من باشه!!!
بنده معتقدم که نوشتههای کوتاه، بیشتر مناسب پستهای شبکههای اجتماعی مانند توییتر هستن که به اون توییت کردن میگن! یا دیگر شبکههای اجتماعی که نوشتههای کوتاهتر در اونها رایج هست مانند فیسبوک، اینستاگرام، پینترست و …
از نظر من یک مقاله حتما باید جامع باشه، هرچند که باید از قلمفرسایی جلوگیری بعمل بیاد و مقاله باید از لحاظ نگارشی درست باشه که مقاله بنده از این نظر خالی از ایراد نیست.
برای اینکه کاربر از خواندن خسته نشه از زبان ساده، روان و خودمانی استفاده کردم و همیشه این کار رو انجام میدم و در میان مطلب تصویر و انیمیشن هم قرار داده دادم تا جذابتر بشه.
فکر میکنم اگر همین مطلب رو با ادبیات رایج کتابها مینوشتم، حداقل ده برابر این زمان و انرژی، زمان و انرژی نیاز بود تا مطلب تا انتها خونده بشه و محتوا به درستی درک بشه.
به هر حال نقد شما رو حتما مد نظر قرار میدم، میتونم با توجه به انتقاد شما مقالات طولانیتر رو در چند قسمت منتشر کنم تا کوتاهتر بشن، یا سعی کنم کمی کوتاه تر بنویسم.
ولی در مورد حوصله، پیشنهاد میکنم بیشتر حوصله کنی دوست عزیزم، بهتره مهارت مطالعه خودت رو تقویت کنی، کوتاه خوانی عادت خوبی نیست، کوتاه خوانی ضررهایی هم داره.
نمیدونم این ضرب المثل قدیمی چقدر میتونه منظورم رو برسونه، یعنی «هرکه را طاووس خواهد جور هندوستان کِشَد» اگر میخوای موفق بشی، خواندن یک مقاله کمترین کاری هست که میتونی برای موفقیتت انجام بدی! لازمه هزاران مقاله و کتاب بخونی، لازمه ابزارها و محصولاتی تهیه کنی، هزینه کنی، زمان و انرژی صرف کنی.
برای نوشتن و آماده کردن این مقاله چند روز وقت گذاشتم ولی در بدترین حالت ممکن، شما میتونی این مقاله رو ظرف مدت ده تا پانزده دقیقه مطالعه کنی!
از اینکه با ثبت نظر خودت به بهتر شدن این سایت کمک کردی، از شما سپاسگزارم، برای شما آرزوی موفقیت میکنم.
خیلیم عالی. مقالاتی که با حوصله ندشته شده و نویستده واقعا مایه گذاشته کم پیدا میشه ممنون
کسی ک واقعا علاقه مند ب دونستن باشه میخونه کلمه ب کلمه شو
آقای شمسی مثل همیشه عالی بود, فقط یه سوال به نظر شما نگارش محتوا به زبان عامیانه سخت تره یا کتابی و اینکه برای استفاده از عکس و مطالب سایت های دیگه ذکر منبع الزامی یا نه؟
سلام آقا میثم عزیز، متشکرم
پاسخ سوال اول شما درباره نگارش محتوا اینه که تقریبا هیچ تفاوتی نداره، البته برای نویسنده تفاوتی نداره و برای خواننده تفاوت بسیار زیادی در زمان خواندن وجود داره و نوشتههای به زبان ساده تقریبا یک دهم نوشتههای کتابی زمان نیازه تا خونده بشن.
برای نویسنده، چه کتابی و چه عامیانه به یک اندازه وقت میگیره، فقط درباره مفاهیم تخصصی گاهی اوقات تبدیل اونها به زبان عامیانه و روان کمی وقتگیرتر میشه و نوشتن به صورت کتابی، آسانتر و سریعتر هست.
برای استفاده از عکس سایتهای خارجی هیچ الزامی به درج لینک اونها و ذکر منبع نیست ولی من چند مدتیه که منابع رو مینویسم.
سلام
من کارآفرینی رو انتخاب می کنم ولی میترسم موفق نشم !
سلام آقا حسین عزیز
ترس تا حدودی مفید هست و مشکلی نداره، ولی نباید شما رو متوقف کنه و باعث بشه که از کارهایی که دوست داری دست بکشی.
من هم سالها پیش همین کار رو انجام دادم، کارآفرینی رو انتخاب کردم و با خودم اینطور عهد بستم که حتما در این زمینه موفق بشم و هیچ راهی جز موفقیت در این زمینه ندارم!
ولی چند درصدی هم احتمال داشت موفق نشم و شکست بخورم، هرچند که تا همین حالا هم بارها شکست خوردم تا بتونم موفقیتهایی کسب کنم، به هر حال در اون صورت هم مشکلی نبود، میتونستم نهایتا دوباره کارگری یا کارمندی رو انتخاب کنم ولی حداقل تلاشم رو انجام داده بودم، اما اگر به خاطر ترس از شکست هرگز به دنبال کارهایی که دوست داشتم نمیرفتم، اونوقت همیشه روحم در عذاب بود، چون هرگز به خودم جرات نداده بودم و هرگز تلاشی برای دستیابی به رویاهام انجام نداده بودم.
گاهی اوقات چند کار رو با هم انجام میدادم، مثلا هم برای دیگران کار میکردم (کارگری و کارمندی) هم در کنارش برای ایجاد و توسعه کسب و کارهای دلخواهم تلاش میکردم و به محض اینکه اون کسب و کارهام کمی رونق میگرفتن، کار کردن برای دیگران رو متوقف میکردم و تمام وقت روی کسب و کارهای شخصی خودم کار میکردم.
شخصا هرگز علاقهای به کار کردن برای دیگران نداشتم ولی خیلی اوقات از کار کردن برای دیگران هم چیزهای مفیدی یاد میگرفتم و از اون کارها هم لذت میبردم، مثلا در گرمای تابستان کارگری میکردم و دم ظهر یک چای میخوردم و استراحت کوتاهی با دوستانم انجام میدادیم و دوباره شروع به کار میکردیم، اون لحظات احساس میکردم آدم خوشبختی هستم و خوشحال بودم، مخصوصا وقتی که کارفرما دستمزد همون روز رو به ما پرداخت میکرد، البته چیز زیادی نبود و کار هم خیلی سخت بود، گاهی اوقات هم میشد که تا سه ماه هم با ما تسویه حساب نمیکردن ولی خدارو شکر بابت همه چیز.
امروزه نیاز نیست شما هم حتما چنین کارهایی انجام بدی، شرایط اون موقع با حالا از زمین تا آسمان فرق داره. (جدای از موقعیتهای خاص زندگی شخصی خودم!) حالا پول در آوردن آسانتر شده، راههای خیلی بیشتری وجود داره، شغلها و موقعیتهای بسیار بیشتر و بهتری وجود داره، خیلی سریعتر و راحتتر میشه کسب درآمد کرد، بیش از نیاز هر شخصی در هر زمینهای منابع آموزشی وجود داره و … پیشنهاد میکنم در همین سایت مقاله « شش روش تهیه سرمایه مورد نیاز برای شروع کسب و کار اینترنتی » رو هم حتما مطالعه کنی.
نگران نباش، موردی که مهمه اینه که هدف نهاییات چیه و باید برای اون تلاش کنی، سعی کن از هر کاری که انجام میدی لذت ببری و با توجه به علایق، روحیات و ارزشهای خودت یکی از اینها یعنی کارآفرینی یا کارمندی رو انتخاب کن.
شکر خداوند چند سالیه که سرمایه گذاریها و کسب و کارهام به جایی رسیدن که دیگه تمام وقت برای کسب و کارها و سرمایه گذاری های شخصیام کار میکنم، همیشه برای همچین روزهایی تلاش میکردم و باور داشتم که اتفاق میافته، البته هنوز خیلی با همه اون چیزهایی که میخوام فاصله دارم ولی هر روز بخشهایی از اونها محقق میشن.
خیلی ممنون آقای شمسی بابت توصیه های صادقانه ای که همیشه به ما میکنید….
وجود افرادی مثل شما حس امیدواری رو در من بیشتر میکنه…
سلام
ممنون از مقاله زیبا و منصفانه ای که نوشتید.
سلام دوست عزیز
من چند روزیه مطالب شما رو میخونم و سایت شما رو دنبال میکنم. خیلی مفیدن و ازتون ممنونم. من به شخصه آدم چارچوب پذیری هستم، معمولا از پیروی کردن فراری نیستم تا زمانی که عزت نفسم آسیب نبینه و کارم علیرغم شکل کارمندی بسیار متنوع و جذابه برام. من تو زمینه طراحی سازه کار میکنم. اما تو کارهای شخصیم و حتی کارمندیم اصولا معتقد به تغییر و تا حد امکان بهبود روش ها هستم. و این کار برام لذت بخشه. ایده های ریز و درشت مختلفی به ذهنم میرسه که وقتی به دوستانم میگم خیلی براشون جذابه. گاهی با توجه به روحیاتم فکر میکنم که شاید کارمند بودن برای من بهتر باشه و از روندی که داشتم ناراضی هم نیستم. اما حیفم میاد این ایده ها رو انجام ندم و عملی نکنم. فکر میکنم میتونن مفید باشن و البته اقتصادی…
راستش اخیرا فکر میکنم کسب و کار اینترنتی فرصت بسیار مناسبیه برام تا این روحیه خودم رو محک بزنم.
فکر میکنم اینترنت فضای مناسبیه که کارمندها خودشون رو محک بزنن و ببینن چقدر میتونن کارآفرین باشن.
شما چی فکر میکنی در این مورد؟ این شکل نگاه کردن به یه کسب و کار میتونه درست باشه؟ آیا نیاز هست که تمام نقاط امن رو رها کنی تا بتونی یه کار آفرین موفق باشی؟
سلام آقا احسان عزیز.
سپاسگزارم و خوشحالم که با سایت شمسی دات کو آشنا شدی.
نوع نگاه شما به مسائل نشان دهنده اینه که آدم خلاقی هستی و این خیلی خوبه.
به نظر من شما هم میتونی کارآفرین موفقی باشی و هم کارمند موفق چون اینطور به نظر میرسه که پتانسیل هر دو رو داری. دیدگاه شما نسبت به اینترنت و کسب و کار اینترنتی هم صحیح هست.
بله، اینترنت فرصت فوقالعاده ای برای همگان به وجود آورده. میتونی در کنار کارمندی، کارآفرینی و راه اندازی و مدیریت کسب و کار اینترنتی رو هم تجربه کنی.
میتونی ابتدا بدون رها کردن شغل فعلی خودت، یک کسب و کار اینترنتی هم راه اندازی کنی و در ساعات بیکاری یا ساعاتی که وقت آزاد بیشتری داری روی کسب و کار شخصی خودت کار کنی.
بعد میسنجی که به کدام بیشتر علاقهمند هستی. اگر همون کارمندی رو بهتر و مناسبتر با روحیات خودت دیدی همون رو ادامه میدی و اگر دیدی که به کسب و کار شخصی و کار کردن برای خودت علاقهمندتر هستی و داری در این زمینه خوب پیشرفت میکنی و موفقتری، میتونی کم کم کارمندی رو رها کنی.
کارآفرینان زیادی در دنیا بودن که در کنار شغل کارمندی خودشون یک کسب و کار راه اندازی کردن و وقتی که درآمد کسب و کارشون از حقوق کارمندیشون جلو زد، کارمندی رو رها کردن تا به صورت تمام وقت و متمرکزتر، بر روی کسب و کار خودشون کار کنن.
البته برخی از افراد هم هستن که همیشه هر دو رو با هم انجام میدن، میتونی در کنار شغل کارمندی یک یا چند کسب و کار اینترنتی هم داشته باشی.
در خصوص رها کردن نقاط امن، این ایده خیلی خوبیه و واقعیت اینه که خیلی از ما انسانها در بسیاری از مواقع در منطقه امن خودمون گیر کردیم و با بیرون اومدن از این منطقه، میتونیم پیشرفتهای زیادی در جنبههای مختلف زندگی بکنیم.
من آدم بسیار ریسکپذیری بودم و هستم و گاهی اوقات که به این نتیجه میرسیدم باید شرایطم رو تغییر بدم، لحظهای درنگ نمیکردم. منتهی توصیه نمیکنم که فورا همین دیدگاه رو بپذیری و همیشه مانند من عمل کنی!
چون به این روش عمل کردن هم گاهی اوقات میتونه خطرناک باشه و حتی نتیجه برعکس بده، به همین خاطر روش محتاطانهتر و امنتری رو کمی بالاتر در همین پاسخ به شما پیشنهاد کردم.
ولی لطفا این نکته رو هم در نظر بگیر که احتیاط بیش از اندازه هم جایز نیست. برخی از افراد اونقدر با ترس و احتیاط پیش میرن و این دست و اون دست میکنن که بسیاری از موقعیتهای خوب زندگی خودشون رو به راحتی از دست میدن و حتی کار و سبک زندگی متفاوتی رو امتحان هم نمیکنن و نهایتا پشیمون میشن.
امیدوارم از این پاسخ رضایت داشته باشی و به شما کمک کنه.
بسیار عالی بود پیامبر میفرماید انسان کامل دیدگاهشو منتقل میکنه خدا خیرت بده که اظهارات تو در اختیار دیگران میگذاری وبه راه راست هدایت شون میکنی ……….
متشکرم. خوشحالم که مورد قبول شما واقع شد.
بسیار عالی…ممنون از تلاشتون و مطالب خوبتون!
من بشدت سر این دو راهی قرار دارم و نیاز به یک مشاور خوب دارم
غلیانی درون من شکل گرفته که بشدت من رو مجاب به رهایی از کارمندی (البته کارمندی از نوع بدون سود در بازار فعلی) و شروع کار آفرینی یا حداقل خویش فرمایی کرده. منتها در این راه خیلی گم هستم و تنها…
خواهش می کنم کمکم کنید.
سلام خانم نگار گرامی. میتونی از محتوای رایگان بسیار زیادی که در این وبسایت مانند همین مطلب وجود داره برای شروع استفاده بکنی. بخش عمده کمکهای من میتونه همین محتوای رایگان باشه.
البته اگر کارت رو آغاز کنی، در مسیر هم به سوالات شما پاسخ میدم و تا جایی که بتونم از کمک دریغ نمیکنم.
سلام
آقای احمد شمسی 🌷🌷🌷
مطلب بسیار بسیار جامع – کامل و خلاقانه ای بود
درود بر شما
اتفاقا من تا آخر – مطلب رو با حوصله خوندم چون علاقه داشتم به موضوع
و اتفافا محتوا هم – محتوای پر محتوایی بود 😍😍😍 ( چی گفتم )
راستش من هم آدمی هستم که اصلا دوست ندارم تحت سلطه کسی باشم و برای کسی کار کنم دوست دارم آزاد باشم
دوست ندارم در قفس باشم
دوست ندارم مثل روبات ها ساعت ۶ صبح از خواب بیدار شم و برم اداره و مثل روبات یه سری کارهایی رو انجام بدم که هیچ خلاقیت یا ابتکاری – هیچ ایده و نو آوری توشون نیست
احساس میکنم استعداد های من تلف میشن این طوری
راستش من پول و سرمایه ای ندارم و از طرفی دوست هم ندارم برای کسی کار کنم
ولی کلی ایده خلاقانه ( البته از نوع اینترنتی ) توو ذهنم دارم
برای همین خاطر – فعلا شغل دست فروشی رو انتخاب کردم که چالش خیلی زیادی داره البته
من حساب کردم اگه برای کسی کار کنم حداقل ۸ الی ۱۲ ساعت در روز وقت منو میگیره و در آخر هم چقدر میخواد بده فوقش ۳۰ الی ۴۰ هزار تومان
من در دست فروشی این مبلغ را در یکی دو ساعت در میارم
یه وقتی شد من در دو روز ظرف تقریبا ۱۲ ساعت مبلغ یک میلیون و سه هزار تومان فروختم
و یه نکته دیگه این که من هر چقدر زحمت بکشم برای کاره کار فرما – ۳۰ هزار تومان حقوق روزانه برای من – ۳۱ هزار تومان نخواهد شد
مردم ایران بد عادت کردن هر کی از دانشگاه فارغ التحصیل میشه دوست داره فقط یه جایی با یه حقوق بخور نمیر استخدام بشه و به قول خودشون یه آب باریکه ای بیاد واسشون
ولی شما تصور کنید مردم چین را یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون جمعیت داره الان شده ابر قدرت اقتصادی دنیا
فرض کنین اگه کل این جمعیت استخدام دولت چین میشدن آیا الان چین ابر قدرت اقتصادی دنیا شده بود ؟ ؟ ؟
اصلا دولت میتونست این همه آدم رو سیر کنه
اصلا به نظر من اقتصاد ایران واسه این پیشرفت نمیکنه همه دوست دارن استخدام دولت شن
در نتیجه خبری از تولید و صادرات و رونق اقتصادی نخواهد بود
سلام آقا احمد عزیز. متشکرم از نظر شما درباره این مطلب. ممنونم که تجربیات و دیدگاههای خودت رو با سایر دوستان به اشتراک گذاشتی. امیدوارم موفق باشی.
من خودم کار افرین بودم و به دلایلی ناموفق بودم و بیشتر علتش نظام اقتصادی بسیار ضعیف کشور بوده که قدرت خرید از مصرف کنندم گرفت.الانم کارمند رسمی دولت شدم بعد شش سال کار در زمینه رشتم تو کارافرینی.
از کارمندی متنفرم. اصلا باهاش خو نمیگیرم اصلا سبک کارمندی و خاله زنک ها و حسادت ها و زیراب زنی هارو در کارم نمیپذیرم. اما اینقدر وضعیت اقتصادی خرابه که نمیتونم ریسک کنم باز توی کار افرینی. امیدوارم خوب شه باز به سیستم کارافرینی رو بیارم.
سلام آقا علی عزیز. شاید شرایط اقتصادی بر روی قدرت خرید بسیاری از افراد تاثیر گذاشته باشه، اما مردم همیشه خریدهاشون رو انجام میدن! فقط رفتارهای خرید عوض میشه! به حرفهای ناامید کننده دیگران گوش نکن. مردم همیشه خرید میکنن. شما باید محصولات و خدمات خوبی ارائه کنی و اونها رو خوب متقاعد بکنی.
تغییرات اقتصادی باعث میشه که کارآفرینان به خودشون بیان و تغییراتی در کارِشون ایجاد بکنن، ولی نباید کلا رها بکنن. چه بسا بسیاری از کارآفرینان بودن که از همین شرایط به اصطلاح بد اقتصادی تونستن سودهای زیادی کسب بکنن، از راه درست. چند وقت پیش ویدیویی در وبسایت منتشر کردم و در رابطه با شرایط اقتصادی توضیح دادم که لینکش رو در زیر برات قرار میدم، پیشنهاد میکنم این ویدیو رو تماشا بکنی:
آیا شرایط اقتصادی ایران برای ایجاد کسب و کار اینترنتی مناسب است؟
من دامپزشک هستم و کارم داروخانه و کلینیک است.
عملا ۱۰ نفر از مشتریای خوبم ورشکسته شدن و از بین رفتن پول منم به طبع ندادن.
مرغدارهای ورشکسته
گاو داری های ورشکسته
مردمی که جان موجود زندشون براشون دیگه اهمیت قبل رو نداره…
شرایط خیلی خوب بود ولی متاسفانه حرف ی تومن دو تومن نیست جناب شمسی. حرف از هر مشتری ۱۰۰ تومن ۲۰۰ تومنه. کمر صنعت در هر زمینه ای خم شده. اسب دار هایی میشناسم که اسبشونو رها کردن یا به همون پانسیون رایگان فروختن عوض طلب هزینه نگه داری. این مملکت هر روزش داره قه قرا نزدیک تر میشه. من کارافرینی رو خیلی دوست دارم کنار من ۵ نفر ادم برام کار میکردن و نون میخوردن متاسفانه همچی به فنا داره میره حتی پول سود بانکی و ارزش افزودش هم بیشتر سود دهی داره. نمیدونم درک میکنید یا نه اما در سیستم ما که تو کل دنیای بیشترین گردش مالی رو داره در هر کشوری در ابران عملا سوخت و نابود شده به خیلی دلایل دیگه نمیشه واقعا به کارافرینی با دید مثبت نگاه کرد باید خیلی کلی تر نگاه کنیم
سلام. به نظر من با این اوضاع بیکاری که الآن وجود دارد، خیلی وقت ها چاره ای جز کارآفرینی نداریم یعنی یه جورهایی همون توفیق اجباری هست. بله اگر کسی هست که کار مناسب و بدون ریسک، با حقوق و شرایط خوب سراغ داره، بشینه فکر کنه، آیا ریسک کارآفرینی بیشتره یا سودش. ولی برای خیلی از ما این طور نیست.
سلام آقا محمد عزیز. شاید بشه اینطوری هم بهش نگاه کرد. ولی فکر نمیکنم هنوز انتخاب کارمندی (کار کردن برای دیگران) از بین رفته باشه و افراد مجبور به انتخاب کارآفرینی باشن. افراد هنوز میتونن هر دو رو انتخاب کنن. بحث ریسک و … جداست، از اون نظر هم قطعا ریسک کارآفرینی بسیار بیشتره. و اجبار با انتخاب فرق میکنه. شخصی احساس میکنه که از روی اجبار داره کاری رو انجام میده و شخصی هم آگاهانه انتخاب کرده و با عشق اون کار رو انجام میده. اینها با هم فرق دارن و احساسات و نتایج متفاوتی براشون به وجود میاد.
به هر حال هنوز مدارس و دانشگاههای ما افراد رو برای یک کارمند خوب شدن آماده میکنن. و بسیاری از خانوادهها به فرزندانشون مدام فشار میارن و نصیحت میکنن تا اونها برن یک جایی استخدام بشن. این مقاله برای کمک به افرادیه که هر دو انتخاب رو میتونن داشته باشن، و نمیدونن که باید کدامیک رو انتخاب کنن.
از همراهی شما و اینکه دیدگاهت رو ثبت کردی متشکرم. امیدوارم هر کاری انتخاب میکنی در اون موفق بشی.
سلام. واقعا ممنون بابت اطلاعاتتون… من الان کارمندم ولی کنارش کار دیگری مربوط به اتومبیل رو شروع کردم نمیدونم کارم آینده چجوری میشه خودم که باورم اینه آیندم خوبتر از کارمندی میشه اما ترس دارم کمی چون موج های منفی از طرف خانواده نمیزارن راحت باشم… خواهشا راهنمایی کنین
سلام آقا حامد. اگه فکر میکنی مسیری که انتخاب کردی درسته و بهش علاقه داری، نیاز نیست نگران حرف اطرافیان باشی. خیلی از آدمهای موفق در طول تاریخ مخالفین زیادی داشتن اما به راهشون ادامه دادن.
سلام
جنای شمسی خسته نباشی.
والا مطالبتون خیلی جالب بود مخصوصا دیید گاهای دوستان عزیزمون.
من خودم بشخصه خیلی آدم فعال و پرتحرکی هستم و از کارهای تکراری بیزارم هر جا که بودم کلی تغییرات ایجاد کردم به قول خودم جمع رو به حرکت وامیداشتم. از یکنواختی بیزارم ، از دستور گرفتن بیش از حد بدم میاد ولی الان دفتر یک کازخونه پنبه هستم میتونم بگم همه کاره کارخونه ولی بازم آقابالا سر دارم… بعضی حرکت ها ذوق آدم رو کور میکنه به قولا اندازه پولی که میگیرم کار میکنم. من از دانشگاه دولتی یزد با معدل 18.5 فارق التحصیل شدم اون روزا هدف داشتم و لی هدفم بعد از خدمتم به علت نداشتن علاقه به رشتم کنسل شد فقط با معدل عالی ازش اومدم بیرون دلیلش هم این بود که کارگاهی نبود همش نقشه ظرافت واحساسات بود معماری.. من به قول استادم ربطی به معماری نداشتم میگفت فلقط پشت کار داری همین . من بعنوان فردی که طعم هدف رو چشیده و رضایت بعدش رو هم لمس کرده نمیتونم بی هدف زندگی کنم. 2 سال هست که مدام دارم هدف عوض میکنم چون هیچی به دلم نمیخوره فقط دارم میگردم تا هدفم معلوم بشه تا همه چیزش رو به جون بخرم…الانم تو این شرایط 3 سال بیشتر حساب باز نکردم و فقط دارم به این مسئله فکر میکنم که برا خودم کارکنم دیر خوابیدنش ، خستگیش همش برا خودم باشه … فعلا هدفم اینه این کارم علارقم دائمی بودنش برا آدمی مثل من نیست.
یه تجربه هم بگم به دوستان عزیزم من به نوشتن افکار و اهداف ایمان دارم.
من روزای اول خدمت با ایمان قوی واسه 20 ماه برنامه ریزی کردم چند روز پیش اتفاقی دفتر چه خاطراتم رو پیدا کردم همش با اختلاف 10 روز عملی شده بودن… من اینو تجربه کردم که میگم آدم باید برای خودش کار کنه تا افق رو ببینه و آیندش رو بسازه
ممنون جناب شمسی
سلام مازیار عزیز. ممنونم که همراهی میکنی و تجربیات قشنگ و ارزشمندت رو با سایر دوستان به اشتراک گذاشتی. خوشحالم که این مطلب مورد قبولت قرار گرفت. امیدوارم موفق باشی و به اهدافت برسی.
سلام من کارمند یک شرکت برنامه نویسی بزرگ هستم و کارم طراحی سایتو برنامه نویسیه
حالا میخام فردا یه مغازه خیلی کوچیک اجاره کنم
یکم سخته با اون همه امکاناتی ک تو دفتر اون شرکت بود بخام اینجارو بگردونم
ولی خب ارزشش بیشتره
این مقاله ب من کمک کرد {ممنون}
یه روز موفق شدم حتمن ب سایتتون سر میزنم و ب پاس قدردانی هدیه ای بهتون میدم
سلام دوست عزیز. امیدوارم که در کار جدید موفق بشی. خوشحالم که این مقاله برات مفید واقع شد. همین نظر خوب شما یک هدیه است.
با سلام واحترام خدمت شما
من در جای جای زندگیم بجز پیشرفت به چیز دیگه ایی فکر نکردم ،همیشه میگن کنار هر مرد موفقی زن موفقی است ولی متاسفانه همسر من برای شروع یک اینده بهتر و عالی با من هم فکر و همراه نیست تفکر همسرم فقط کارمندی و داشتن زندگی امن و بی دردسر هست،ولی من باهاش موافق نیستم و هرچقدر میخوام کاری که میدونم شروع کنم با مخالفت همسرم مواجه میشم.همین باعث میشه فشار بهم وارد بشه و منصرف بشم .اگر میشود کمکم کنید بتوانم هرچه زودتر به اهدافی که میخوام برسم.من عقیده دارم که خداوند بی دلیل من و همه ادمارو خلق نکرده بلکه همه باید از استعداد خدادادی استفاده کنند.به نظر من هرکس از این استعداد استفاده نکنه مرتکب گناه بزرگی شده است که یک روزی باید جوابگوی خدا باشد.
اقای شمسی من هم تا دلتان بخواهد هر نوع کارگری که به ذهنتون میرسه تقریبا انجام دادم هشت سال کامل گارگر بودم ولی دانشگاهمو خوندم ولی الان که میبینم دارم برای بقیه کار میکنم از خودم راضی نیستم.لطفا کمک کنید تا منم با ذهن ارام شروع به رسیدن به اهدافم کنم
کمی به ایشون هم حق بدید نگران باشن و دنبال امنیت باشن. چون این مسیر هم ساده نیست و کلی شکست و موفقیت و بالا و پایین داره. شما برای اثبات خودتون تلاشتونو بیشتر بکنید و در کنار کار فعلی، ایده هاتونو دنبال کنید، هروقت از اینها به اندازه کافی مطمئن و پردرآمد شدید، اونوقت کار ثابتتونو رها بکنید.
اگه هم بخواید کار ثابت رو رها کنید و بعد تمام وقت دنبال ایدههاتون باشید، باید به اندازه حداقل شش ماه پس انداز داشته باشید که از محل پس اندازتون خرج بکنید تا زمانی که از کار شخصی خودتون به درآمد پایداری برسید.
خب همه مثل هم نیستن بعضی از همسرها هم توی ریسک پذیری و خطر کردن همه جوره همراهن اما اونایی هم که نیستن دلایل قابل احترام خودشونو دارن.